واژه |
معنی واژه |
واژه |
معنی واژه |
نابرابر |
ناعادلانه |
فوق باور |
باور نکردنی |
مهد |
جایگاه، گهواره |
دلیران |
شجاعان |
افق |
کرانهی آسمان |
شوم |
نحس، نامبارک |
شیرمردان |
رزمندگان شجاع |
نام آور |
نامدار، مشهور |
هراس انگیز |
ترسناک |
بی گمان |
به درستی، یقیناً |
جست |
پرید |
کمند |
طناب، بند |
رست |
رها شد |
فراز |
بالا |
کور دل |
گمراه |
تیغ |
شمشیر |
تل |
تپّه |
شوق |
اشتیاق، شادی |
شريف |
با ارزش و مهم |
عزل کرد |
برکنار کرد |
خسیس |
کم ارزش و اهمیّت |
درآمد |
وارد شد |
فصلی |
بخشی از یک کتاب و نامه |
||
روشن |
آشکار، واضح، قابل فهم |
||
به خویش آمد |
متوجّه آزادی و رهایی شد |
||
بغض |
گرفتگی و ناراحتی درونی از غصه |
||
شطّ |
رود بزرگ که وارد دریا میشود |
||
سه رنگ |
پرچم سه رنگ (سبز، سفید و سرخ) ایران |
||
دف |
یکی از آلات موسیقی دارای حلقه ای چوبی و پوست نازک که با سر انگشتان نواخته میشود. |